مارالمارال، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 25 روز سن داره

مارال جونم

بیست و یکم

سلام   ولنتاین همتون مبارک چهارشنبه ما باز رفتیم مشهد!‌  یه کار اداری کوچولو اما واجب داشتیم که باید پنج شنبه صبح انجام میشد این شد که چهارشنبه بیست و دو بهمن حرکت کردیم . شکرخدا خوب بود . اما تو این گیر و دار که من کلی تو خونه کار داشتم یه جورایی از برنامه ریزی خونگیم عقب افتادم .  دخمل نانازم جدیدا کلمات : نی نی ـ نیست ـ جوجو میگه : جیک جیک . به دایره لغاتش اضافه شده  مشهد مارال جون کلی با بابابزرگش خوش گذروند و حسابی اذیتشون کرد اما بچه است دیگه چه میشه کرد ! درست مثه دفعه قبل تو پدیده شاندیز کلی با دلقکها بازی کرد البته آخرش که یکیشون چیپسشو گرفت گریه کرد!  تو راه برگشت هرچند کلی جوش م...
25 بهمن 1393

بیستم

سلام به همگی بعد از یه مدت طولانی اومدم بالاخره ..... اولین سرماخوردگیه مارال جون رو تجربه کردیم که بیست روز طول کشید هفته ی اولش از همه سخت تر بود ، تمام طول شب نشسته میخوابیدم چون نمیتونستم بزارمش واسه اینکه بینیش میگرفت و نفسش سخت میشد . هرچی قطره و شربت تو داروخونه ها بود بهمون دادن و تواین مدت پنج مرتبه دکتر رفتیم . خیلی اذیت شد اما شکرخدا الان بهتره و امیدوارم سرماخوردگیش دوباره برنگرده آخه دکتر میگفت ویروسیه و ممکنه از اطرافیان دوباره سرایت کنه خلاصه بخیر گذشت اما خیلیییی سخت..... ولی شکر که گذشت .  دیگه اینکه مارال جونم فعلا فوتبالیست شده ! توپشو میزاره وسط خونه تاتی تاتی و شوت! اگه جایی زیر میز یا لبه مبل یا.....
8 بهمن 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مارال جونم می باشد